باران گرفت زنده شدی از میان هزار سال خاطره خیس شدم از عطر بودنت .
.
.
همه در باران تند تند راه می روند! این منم که می ایستم و با چشم هایم به تو فکر میکنم....
.
.
.
زندگی شبیه شعریست ؛ قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
.
.
.
بوسه ابتکاریست از طبیعت، برای زمانیکه احساس در کلام نمی گنجد …
.
.
.
حوّایت میشدم اگر سیبِ سرخی داشتی حیف «آدم» نیستی...
.
.
.
چای هایت را تلخ نخور یکبار نگاهم کن ... تمام قند های دلم را برایت آب میکنم ...
.
.
.
من اونقدر شکستم، حس می کنم که هیچ ارتفاعی، خطرناک نیست ...
نظرات شما عزیزان:
|